سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ستارگان دوکوهه

اینجا دفتریست از خاطرات بی قراریم. یک پلاک و یک سربند دارم. حسرت بی سنگریست دفتر دلداده گیم

قاصدک شاهد...

 


قاصدکی از سمت جنوب می آید...

حرکات قاصدک در آسمان دیدنیست..

.گاهی به زمین نزدیک میشود و گاهی اوج میگیرد..

.قاصدک خوش آمدی..

.قاصدک نکنه رنجور اومدی.

.نکنه مکدر اومدی...

قاصدک بیا بیا که خوش خبر باشی...

قاصدک... آیا تو همان قاصدک نیزارهای هورالعظیم نیستی؟...

قاصدک چرا حالا آمدی؟

قاصدک.تو شاهد نجواهای نیمه شبها بودی؟....

تو شاهد پرپر شدن پرستوهای مهاجر بودی؟..

.تو شاهد پزمرده شدن گلهای یاس بودی؟..

.تو شاهد به آسمان رفتن ملکوتیان بودی؟...

تو شاهد به وصال رسیدن عشاق بی ادعا بودی؟...

.تو شاهد جدایی چفیه از گردنها بودی؟..

.تو شاهد نصف شدن پلاکها بودی؟..

.تو شاهد رهایی روح از جسم خاکی بودی؟..

.آخ قاصدک گفتم خاکی ؟..

تو شاهد پوسیده شدن پیراهن خاکی بودی؟...

قاصدک شاهد... شاهد باش اما هیچ مگو...

محمد جواد نوشت: قاصدک هر خبری آورده ای بگو .اما تو را به جایگاهت خبری از ما نبر.و شاهد کارهای ما نباش...قاصدک خبر بی وفایی ما را نبر قاصدک.